http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%AB%D8%B1_%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C
از طریق یه ایمیل این نوشته به دستم رسید.نتونستم منبع اصلیشو پیدا کنم:
كليو كشف كرد كه گياهان قادرند علايمي از ارتباطات ذهني انسان را از فواصل بسيار دور دريافت كنند، اون به گياهانش الكترود وصل ميكرد و وقتي از فاصله بيست كيلومتري به آب دادن به اونها فكر ميكرد، گياهان علايم شادي و لذت رو بروز ميدادند.
تصوير ذهني نه كلام:
تصاوير و احساسي كه از ديگر موجودات ارسال ميشه و گياهان اون رو دريافت ميكنند، كلمات بر زبان رانده شده رو شامل نميشه، اين خيلي طبيعيه چون گياهان دوره آموزشي فراگيري زبان ما رو سپري نكرده اند، و كلماتي مثل آتش و آب و يا جملاتي مثل دوستت دارم گياه من، يا الان بهت آب ميدم يا شاخههات رو ميكنم، رو متوجه نميشوند و به اون واكنش نشون نميدهند اما هنگامي كه چنين نياتي را به جاي راندن بر زبان، در ذهن مجسم كنيد (مثلا" در ذهن مجسم كنيد كه به محض رسيدن به خونه آب پاش رو بر ميداريد و گلها رو آب ميدهيد) اون وقت، اونها مفهوم شادي، لذت، تهديد، غم و ..... رو حتي از راه دور درك ميكنند و واكنش نشون ميدن.
چرا باكستر اين پديده را ادراك سلول اوليه ناميد؟
به اين دليل كه اين نيروي ادراك بدون توجه به عملكرد بيولوژيكي در نظر گرفته شده فردي اونها، تمام سلولهايي را كه او نحوه كارشان را مورد آزمايش قرار داد، شامل ميشه، اون اين آزمايشها رو روي جانوري تك سلولي به نام پارامسيوم انجام داد و ديد حتي يه جانور كه فقط يك سلول داره ميتونه از فواصل دور تصاوير ذهني آدمها رو درك كنه و بهش واكنش نشون بده، اون دور و بر جانور رو پر از مخزنهاي قفلدار و قفسهاي پردهاي كرد اما هيچ مانع فيزيكي نتونست مانع بشه كه سلولهاي مورد آزمايش اون به تصويرهاي ذهني آدمها واكنش نشون ندن.
باكستر نتيجه گرفت که با آن كه امكان دارد بسيار تعجب آور به نظر برسد، چنين مينمايد كه يك علامت نيروي حياتي وجود داد كه تمامي مخلوقات را به هم وصل ميكند.
ساير تحقيقات باكستر:
بعضي از كشفيات باكستر خيلي سرگرم كننده وشگفت انگيزه كه من چند تاش رو براتون ميگم چون از اهميت ويژهاي برخورداره.
جست و خيز سبزيجات:
اون و همكارهاش الكترودهايي رو به سه نوع مختلف سبزي تازه متصل كردند. اون وقت يكي از دوستهاي باكستر تو ذهنش مجسم كرد كه تصميم داره بره و يكي از اون سه سبزي رو در آب جوش بندازه، سبزي انتخاب شده همين كه در مغز انتخاب كننده، برگزيده شد قبل از اين كه حتي توسط دست لمس بشه از خودش واكنشي رو نشون داد (اين واكنشها توسط دستگاه ثبت و ديده ميشه نه با چشم) كه اونها اسمش رو گذاشتن بيهوشي، چرا؟ چون روي صفحه رسم نمودار، ناگهان جهشي به سمت بالا ديده شد و سپس بلافاصله خط مستقيمي رسم شد كه نشان دهنده حالت بيهوشي است، در واقع اين واكنش گياهه براي اين كه درد نكشه، اون حالت بيهوشي پيدا ميكنه تا تجربه دردناكي رو كه در انتظارشه بتونه تحمل كنه.
دو سبزي ديگر همچنان به جست و خيزهاي خود (بر روي صفحه نمودار) ادامه دادند تا آنكه سبزي از هوش رفته، آب پز شد. اون وقت دو سبزي ديگه با نوعي ناراحتي دلسوزانه واكنش نشون دادند.
واكنش تخم مرغها:
اونها اين آزمايش رو با تخم مرغها هم انجام دادند و به نتيجه مشابهي رسيدند. وقتي توي ذهن تصميم گرفتند كه يك تخم مرغ رو از داخل يخچال بردارند و بشكنند، تخم مرغ همون عكس العمل اغما رو نشون داد و از هوش رفت، وقتي تخم مرغ شكستهاي رو در كنار تخم مرغهاي سالم قرار دادند، تخم مرغهاي سالم واكنشي عصبي از خودشون نشون دادند.
خانم گياه شناس يا جادوگر بدجنس گياهان:
يك بار خانم گياه شناسي پيش كليو آمد تا به چشم خودش واكنش نشون دادن گياهان رو ببينه.كليو قبول كرد و خانم رو پيش گياهانش برد و شروع كرد به گياهانش الكترود وصل كردن. اما در نهايت تعجب ديد كه همه گياهان حالت بيهوشي از ترس پيدا كردهاند و هيچ واكنشي نشون نميدهند، كليو انديشيد بايد اونها با ورود خانم دچار اين حالت شده باشند اون از زن پرسيد كه در هنگام ورود به لابراتوار چه افكاري در ذهن داشته؟ خانم گياه شناس پاسخ داد كه: من بيشر مواقع گياهان رو جمع ميكنم و در آزمايشگاه در اجاقي ميسوزونم تا وزن خشك شدهشان را به دست بياورم." معما حل شده بود گياهان وحشتزده كليو، از طريق نيروي ادراك گياهيشون فهميده بودند كه جادوگر بدجنس گياهها، با اون افكار ترسناكش وارد لابراتوار شده و همه از ترس بيهوش شده بودند، به محض بيرون رفتن خانم همه گياهها به حالت عادي در اومدند، كليو باكستر نتيجه گرفت گياهان براستي قادرند هر گونه حال و حسي را در هاله تابان انسانها، به هنگام نزديك شدنشان به خود جذب كنند.
و با ادامه تحقيقاتش فهميد كه اين درباره هر سلول اوليهاي صدق ميكند نه فقط گياهان.
١) وقتي گياهان و حتي تخم مرغها داخل يخچال و سبزي تازه از زمين كنده شده و حتي يك موجود تك سلولي (كلا" سلول هر موجود زنده يا چيزي كه متعلق به موجود زنده است مثل تخم مرغ) ميتوانند تصاوير ذهني انسانها رو دريافت كنند. آيا ما به عنوان برتر مخلوقات نبايد بتونيم آگاهانه اين كار رو انجام بديم؟
٢) در مييابيم كه درستترين نوع ارتباط با ديگر موجودات اينه كه از طريق درونمون با درون اونها برخورد كنيم نه فقط با كلام. زبان اهميتي نداره. گياهان و ساير موجودات كلام رو نميفهمند اما همگي تصاوير ذهني آدمهايي با زبانهاي متفاوت رو دريافت ميكنند اينجاست كه ميفهميم چرا با انجام دادن تمرين بخشايش براي ديگران يا نوشتن نامه براي فرشته آدمها باعث ايجاد حوادث بهتري ميشويم.
٣) با اين مثالها اهميت ساختن تصاوير ذهني و تجسم خلاق رو ميفهميم. وقتي ما تصوير ذهني ميسازيم همه كائنات آن را دريافت ميكنند.
از طریق یه ایمیل این نوشته به دستم رسید.نتونستم منبع اصلیشو پیدا کنم:
كليو كشف كرد كه گياهان قادرند علايمي از ارتباطات ذهني انسان را از فواصل بسيار دور دريافت كنند، اون به گياهانش الكترود وصل ميكرد و وقتي از فاصله بيست كيلومتري به آب دادن به اونها فكر ميكرد، گياهان علايم شادي و لذت رو بروز ميدادند.
تصوير ذهني نه كلام:
تصاوير و احساسي كه از ديگر موجودات ارسال ميشه و گياهان اون رو دريافت ميكنند، كلمات بر زبان رانده شده رو شامل نميشه، اين خيلي طبيعيه چون گياهان دوره آموزشي فراگيري زبان ما رو سپري نكرده اند، و كلماتي مثل آتش و آب و يا جملاتي مثل دوستت دارم گياه من، يا الان بهت آب ميدم يا شاخههات رو ميكنم، رو متوجه نميشوند و به اون واكنش نشون نميدهند اما هنگامي كه چنين نياتي را به جاي راندن بر زبان، در ذهن مجسم كنيد (مثلا" در ذهن مجسم كنيد كه به محض رسيدن به خونه آب پاش رو بر ميداريد و گلها رو آب ميدهيد) اون وقت، اونها مفهوم شادي، لذت، تهديد، غم و ..... رو حتي از راه دور درك ميكنند و واكنش نشون ميدن.
چرا باكستر اين پديده را ادراك سلول اوليه ناميد؟
به اين دليل كه اين نيروي ادراك بدون توجه به عملكرد بيولوژيكي در نظر گرفته شده فردي اونها، تمام سلولهايي را كه او نحوه كارشان را مورد آزمايش قرار داد، شامل ميشه، اون اين آزمايشها رو روي جانوري تك سلولي به نام پارامسيوم انجام داد و ديد حتي يه جانور كه فقط يك سلول داره ميتونه از فواصل دور تصاوير ذهني آدمها رو درك كنه و بهش واكنش نشون بده، اون دور و بر جانور رو پر از مخزنهاي قفلدار و قفسهاي پردهاي كرد اما هيچ مانع فيزيكي نتونست مانع بشه كه سلولهاي مورد آزمايش اون به تصويرهاي ذهني آدمها واكنش نشون ندن.
باكستر نتيجه گرفت که با آن كه امكان دارد بسيار تعجب آور به نظر برسد، چنين مينمايد كه يك علامت نيروي حياتي وجود داد كه تمامي مخلوقات را به هم وصل ميكند.
ساير تحقيقات باكستر:
بعضي از كشفيات باكستر خيلي سرگرم كننده وشگفت انگيزه كه من چند تاش رو براتون ميگم چون از اهميت ويژهاي برخورداره.
جست و خيز سبزيجات:
اون و همكارهاش الكترودهايي رو به سه نوع مختلف سبزي تازه متصل كردند. اون وقت يكي از دوستهاي باكستر تو ذهنش مجسم كرد كه تصميم داره بره و يكي از اون سه سبزي رو در آب جوش بندازه، سبزي انتخاب شده همين كه در مغز انتخاب كننده، برگزيده شد قبل از اين كه حتي توسط دست لمس بشه از خودش واكنشي رو نشون داد (اين واكنشها توسط دستگاه ثبت و ديده ميشه نه با چشم) كه اونها اسمش رو گذاشتن بيهوشي، چرا؟ چون روي صفحه رسم نمودار، ناگهان جهشي به سمت بالا ديده شد و سپس بلافاصله خط مستقيمي رسم شد كه نشان دهنده حالت بيهوشي است، در واقع اين واكنش گياهه براي اين كه درد نكشه، اون حالت بيهوشي پيدا ميكنه تا تجربه دردناكي رو كه در انتظارشه بتونه تحمل كنه.
دو سبزي ديگر همچنان به جست و خيزهاي خود (بر روي صفحه نمودار) ادامه دادند تا آنكه سبزي از هوش رفته، آب پز شد. اون وقت دو سبزي ديگه با نوعي ناراحتي دلسوزانه واكنش نشون دادند.
واكنش تخم مرغها:
اونها اين آزمايش رو با تخم مرغها هم انجام دادند و به نتيجه مشابهي رسيدند. وقتي توي ذهن تصميم گرفتند كه يك تخم مرغ رو از داخل يخچال بردارند و بشكنند، تخم مرغ همون عكس العمل اغما رو نشون داد و از هوش رفت، وقتي تخم مرغ شكستهاي رو در كنار تخم مرغهاي سالم قرار دادند، تخم مرغهاي سالم واكنشي عصبي از خودشون نشون دادند.
خانم گياه شناس يا جادوگر بدجنس گياهان:
يك بار خانم گياه شناسي پيش كليو آمد تا به چشم خودش واكنش نشون دادن گياهان رو ببينه.كليو قبول كرد و خانم رو پيش گياهانش برد و شروع كرد به گياهانش الكترود وصل كردن. اما در نهايت تعجب ديد كه همه گياهان حالت بيهوشي از ترس پيدا كردهاند و هيچ واكنشي نشون نميدهند، كليو انديشيد بايد اونها با ورود خانم دچار اين حالت شده باشند اون از زن پرسيد كه در هنگام ورود به لابراتوار چه افكاري در ذهن داشته؟ خانم گياه شناس پاسخ داد كه: من بيشر مواقع گياهان رو جمع ميكنم و در آزمايشگاه در اجاقي ميسوزونم تا وزن خشك شدهشان را به دست بياورم." معما حل شده بود گياهان وحشتزده كليو، از طريق نيروي ادراك گياهيشون فهميده بودند كه جادوگر بدجنس گياهها، با اون افكار ترسناكش وارد لابراتوار شده و همه از ترس بيهوش شده بودند، به محض بيرون رفتن خانم همه گياهها به حالت عادي در اومدند، كليو باكستر نتيجه گرفت گياهان براستي قادرند هر گونه حال و حسي را در هاله تابان انسانها، به هنگام نزديك شدنشان به خود جذب كنند.
و با ادامه تحقيقاتش فهميد كه اين درباره هر سلول اوليهاي صدق ميكند نه فقط گياهان.
١) وقتي گياهان و حتي تخم مرغها داخل يخچال و سبزي تازه از زمين كنده شده و حتي يك موجود تك سلولي (كلا" سلول هر موجود زنده يا چيزي كه متعلق به موجود زنده است مثل تخم مرغ) ميتوانند تصاوير ذهني انسانها رو دريافت كنند. آيا ما به عنوان برتر مخلوقات نبايد بتونيم آگاهانه اين كار رو انجام بديم؟
٢) در مييابيم كه درستترين نوع ارتباط با ديگر موجودات اينه كه از طريق درونمون با درون اونها برخورد كنيم نه فقط با كلام. زبان اهميتي نداره. گياهان و ساير موجودات كلام رو نميفهمند اما همگي تصاوير ذهني آدمهايي با زبانهاي متفاوت رو دريافت ميكنند اينجاست كه ميفهميم چرا با انجام دادن تمرين بخشايش براي ديگران يا نوشتن نامه براي فرشته آدمها باعث ايجاد حوادث بهتري ميشويم.
٣) با اين مثالها اهميت ساختن تصاوير ذهني و تجسم خلاق رو ميفهميم. وقتي ما تصوير ذهني ميسازيم همه كائنات آن را دريافت ميكنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر