یادم باشد...
۱۳۹۱ مرداد ۱۱, چهارشنبه
من و نانا/5
هیچ وقت تاب تحمل دیدن هیچ زخمی رو نداشته ام غیر از زخم های خودم.حالا اما... وقتی درب و داغون از دیدن اون "زخم" میآم که بخوابونمت با بوی خوب تو دوپینگ می کنم.با صدات...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر