یه وقتی که هر روز می رفتم واسه نانا پوشک بگیرم یه قیمتی داشت وارزش پول به طرز سرسام آوری سقوط می کرد ،تو یه مهمونی یکی از خانوما که وضع مالی نسبتا" خوبی داشت و بچه هاش که دو جوان بیست و چند ساله بودنم، وضع بهتر (البته از برکت وجود والدین بیشتر)؛از اوضاع اقتصادی خوب کشور گفت و اینکه یادتون نمیآد زمان جنگ چه جوری بود؟پودر لباسشویی گیر نمی اومد،قند،چایی...و...
***
وقتی تو خونهء بی آفتاب قبلی بودیم،تمام دنیا تیره و تار بود...تو خیابونا ،دیوارهای بلند رو فقط می دیدم وتعجب می کردم از مردمی که خوشحالن...دختر سایه از دستم عصبانی شد وقتی پایین پُستی که از بارون و طبیعت و زیباییهاش نوشته بود،من از بارون اسیدی و گرد و خاک غرب و جنوب و داغون شدن طبیعت به دست ما نوشتم...
***
داشتن و برخورداری ،آدمو شاد می کنه،خوشبین می کنه،......و برعکس نداشتن و محرومیت آدمو غمگین و بدبین می کنه.
حالا واقعیت کدومه؟
شاید قضاوت ما همیشه غلط باشه.قضاوتی که یه بیماری تیره اش می کنه و یه موفقیت روشنش.
۸ نظر:
اکثرا همین طوریم ما آدمها، اما خوب این وسط کسایی هستن که شرایط زیاد روی دیدگاهشون تاثیری نداره؛ عینک دودی اگه به چشم باشه، حتی رنگین کمون هم سیاه سفید دیده میشه. عدهای هم اصلا دست خودشون نیست، اونا هیچ وقت فرصت انتخاب مثبت نگری رو نداشتن، کسی انتخاب نمیکنه که کور رنگ به دنیا بیاد، تقدیره.
حتما"باید در موردش بازم بنویسیم.یادتون باشه.
الآن گرفتار ریخت و پاش های دور و برمم.
ینی شمام موافق این نظرید که حقیقتِ دنیا رو نگاهِ ما می سازه؟نه...گفته بودید کسانی هستن که دیدگاهشون ربطی به درونشون نداره...اگه ما ته اون اقیانوس باشیم،راه حل ،واقعا"سکوته؟
راستش آره، منم موافقم که حقیقتِ نه فقط زندگی بلکه حقیقتِ همه چیز رو نگاه ما میسازه. اما این رابطه یه رابطهی یه طرفه نیست. یعنی عالم بیرون هم به ما تاثیر میگذاره و باعث میشه که نحوِ تفسیر ما از اون تغییر کنه و باز به دنبالش نحوِ تاثیر عالم خارج روی ما به همین خاطر تغییر میکنه چون دید ما تغییر کرده! یعنی یه دور وجود داره اینجا. یه دور باطل.
یادم نمیاد که جایی گفته باشم که کسایی هستن که دیدگاهشون ربطی به درونشون نداره، گقته بودم کسایی هستن که دیدگاهشون متاثر از شرایط نیست. این دسته در تضاد با کسایی هستن که سر هر خوشی و نا خوشی، خوش بین و بد بین میشن. یعنی اینها یه جایی تو زندگیشون از این دور خارج شدن و دیگه عالم خارج روی تفسیر اونها از حقیقت تاثیر گذار نیست. البته نمیشه کتمان کرد که این خروج، خودش متاثر از اتفاقی در زندگی بوده، در گذشته. به هر صورت اون چیزی که در حال این افراد میبینیم، ثبات دیدگاهشون به زندگیه.
اینطور میشه که کسایی پیدا میشن که مستقل از اتفاقات و شرایط تفسیر کلی و ثابتی از دنیا دارن.
برای من تجربه زندگی کردن همون چیزیه که سعی کردم توصیف کنم. شاید از کودکی حتی. این البته شاید به خاطر شرایط زندگیم بوده (هرچند زندگی عجیب غریبی هم نداشتم، شاید مادرزادی و ژنتیک بوده!). خوب هیچ استدلال و منطقی ندارم که بگم حقیقت دنیا همینه که من میگم. اما میتونم بگم حقیقت دنیا، اونطوری که من فهم و تجربش کردم، اینه. این ایمان منه. اینطور شاید باید بگم که خوش بین یا بد بین، هم دیدگاه با من یا مخالف من، مهم نیست. مهم خروج از این گردونهی بیهوده و بی مقصد تاثیر پذیری دیدگاه آدمی زاد از خوشیها و ناخوشیهای زودگذره. باید به یه تفسیری بلند مدت رسید تا بشه باهاش تحلیل کرد.
اما دربارهی سکوت... برای من سکوت راه حل نیست، سکوت مرده از ناتوانیشه برای حرف زدن. اینکه راه حل چیه رو نمی دونم... یا بهتر بگم اعتقاد دارم راه حلی وجود نداره. همینه که هست. باید کنار اومد با فرو رفتن.
ممنونم.چقدر خوب نوشته بودید(برعکس من. گاهی منظور خودمو از بعضی کامنتام نمیفهمم :)).
با اینکه به نظر درست و منطقی میان ،اعتراف بهشون قدرت زیادی می خواد.اما شاید اگه اون قدرت و پیدا کنیم و دست از دست و پا زدن برداریم...
من حتی نمی تونم تصورشم بکنم...
دوباره یه چیزایی نوشته بودم ولی پاکش کردم.چون فک کردم شما از ایمانتون نوشتید و از حسی که شاید از کودکی با شما به دنیا اومده.پس باید اول ازتون اجازه می گرفتم که میشه در موردش بحث کرد؟تا نکنه همون دیگرانی بشم که خودم ازشون نوشته ام...
البته به شخصه ناراحت نمیشم اگه کسی در مورد نگاهم به زندگی کنجکاوی نشون بده.خوشحالم میشم(: حتی از انتقاد در موردش خوشحال میشم.تا جایی که نخوان اون نگاه رو- وقتی نخوام- تغییر بدن.
برای شما چی؟کنجکاوی من آزار دهنده نیست؟
نه، اصلا. برای چی آزار دهنده باشه آخه. خیلی هم خوبه اتفاقا، وقتی آدم افکارش رو مکتوب میبینه برای خودش از همه بیشتر به درد میخوره. اگرم دید دوست نداره جواب بده خوب جواب نمیده، ناراحتی نداره که ؛)
ادامهء این بحث سر جای اصلی خودشه.اینجا:
http://lesautresautres.blogspot.com/2014/07/blog-post.html
ارسال یک نظر