۱۳۹۴ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

417

میگه بیا با هم شروع کنیم به خوندن .دکترا.
میگم -به خودم- اگه زبان خونده بودم،یا ادبیات،یا نقاشی ،حتی ریاضی یا فیزیک...اما بدشانسی من این بوده که معماری خوندم.الآن معماری و شهرسازی تو این کشور وجود داره؟! احمقانه نیست که بیشتر در موردش مطالعه کنیم تا با وضوح بیشتری این فاجعه رو تماشا کنیم.چه ذوقی می کردیم واسه این رشته ی با حالمون...اصلا من الآن موندم که استادای این درس تو ایران چه جور موقع تدریس خجالت نمیکشن؟چه قدر میشه دست به دامن اینترنت و کارای تو مجلات خارجی و معماریای نهصد سال پیش شد؟!
***
بی انتها وچندش آور شده داستان این دانشجوی بیمار...
***
بعضی روزا چرا از همون صبح علی الطلوع پیداست که روز بدی هستن؟ حتی اگه چشم باز نکرده اون مردای بی سرو پای دلال حریص نیان تو سرت( با اون قیافه های بد ترکیب. کم پیش اومده کسی به نظرم زشت بیاد.اون دو برادر اما بودن)و با صدای گرفته ی لیلی بیدار شی که داره انتخاب واحد می کنه و همزمان با دوستاش حرف می زنه که چه درسی رو با کدوم استاد  وردارن ....

هیچ نظری موجود نیست: