مژگان اومده اینجا.خونده و نوشته.اولش ترسیدم که از چیزایی که در موردش نوشتم ناراحت بشه.لابد شده.آره؟....
باید داستان مژگان رو اینجا بنویسم.از سیر تا پیاز.از اون ببخشید من قبلا شما رو یه جایی ندیده بودم تا دیروز که آنقدر زیر هر پست بی ربطی نوشته تو خوبی که کلافه بشم.البته لابد سانسورم داره :(
دیروز که دنبال نظراتش می گشتم مجبور شدم یه نوشته های دورم رو بخونم.دیدم بدترم شدم.همه چی قاطی پاطی شده.هیچی سر جاش نیس.
این مال سن و ساله به قول خرس یا فکراي بی کاری به قول آقای بابا؟ قبلا بهتر بلد بودم یه خوب،بد بنویسم ،وسطش یه خط عمودی و خوبه و بدا رو دو طرف خط بچینم.
باید داستان مژگان رو اینجا بنویسم.از سیر تا پیاز.از اون ببخشید من قبلا شما رو یه جایی ندیده بودم تا دیروز که آنقدر زیر هر پست بی ربطی نوشته تو خوبی که کلافه بشم.البته لابد سانسورم داره :(
دیروز که دنبال نظراتش می گشتم مجبور شدم یه نوشته های دورم رو بخونم.دیدم بدترم شدم.همه چی قاطی پاطی شده.هیچی سر جاش نیس.
این مال سن و ساله به قول خرس یا فکراي بی کاری به قول آقای بابا؟ قبلا بهتر بلد بودم یه خوب،بد بنویسم ،وسطش یه خط عمودی و خوبه و بدا رو دو طرف خط بچینم.
سلام. من واقعا ناراحت نشدم... حتی اگه باید ناراحت می شدم هم نفهمیدم... یا پوستم کلفته یا 25 تومنیم کجه یااینکه فکر می کنم دوستم داری(اگرم نداری که می دونم داری به روم نیار) و تو همچنان خیلی خوبی. امروز علی یه چیزی از جنگ گفت...صحبتایی که شنیده بود. اینقدر به هم ریختم که تا همین الانم حالم خوب نشده، کلی احساس خففففت کردم از اینکه چقدر حقیرم و چطور با یه جمله به هم می ریزم و می ترسم... اونوقت می شینم در مورد انواع قابل درک خداحرف می زنم... شاید تو در حدی که من می گم خوب نباشی ولی همه چیزت را با خودم که مقایسه می کنم می بینم خیلی خیلی خیلی عالی هستی واگه اینطوری می خواستم ازت تعریف کنم حتما کلافه می شدی... تو خیلی خوب و بزرگی.
پاسخحذفراستی سیر تا پیازو حتما بنویس. گمونم خودم فراموش کرده باشم.
پاسخحذفداری مث قبلنات می نویسی.مث اون وقتا که با اون خط ناجورت :) تو اون دفترا می نوشتی
پاسخحذفاین نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذفاصن بیا همینجا دوباره بنویس.تا منم تو همین انباری نگهشون دارم :)
پاسخحذفسلام. یادته چقدر تلاش کردی خط خوب یادم بدی ؟ اون دفتر جلد سبزام رو پیدا نکردی دیگه؟ احتمالا یه عالمه از کتاب متاباتونو ایلامی جایی امانت نذاشتین که دفترای منم قاطیش بشه؟
پاسخحذفخیلی دوست دارم بنویسم... ولی دیگه خیلی کم می نویسم با اینحال سعی خواهم کرد... متشکرم از دعوتت.
چي؟! مگه دفتراتو پس ندادم؟!
پاسخحذفدفعه ی آخر که اومده بودی! من فک میکردم بهت برگردوندم
نه.همینجا بودن.بهت گفته بودم همین اواخر یه بار خونده بودمشون و فک کرده بودم نوشتن این مدلی....که راه برس و بنویسی...مث اون دختره تو فیلم ماهی و گربه،که راه می رفت و طرح میزد