اگه خلاقیت سنج وجود داشت درجهءخلاقیت این آقا انقدر بالا بود که شیشهء خلاقیت سنجو بشکنه...
از مجموعه ( بی تنها)
از مجموعه ( بی تنها)
کمد لباس هایم را باز می کنم
پوست ها
پوستین هایم را نگاه می کنم
چقدر پوست عوض کرده ام این سال ها
چقدر پوست دریده ام
چقدر پوستین دوخته ام
در این پوست معلمم
کهنه شده ورنگ و رو رفته است
در این پوست شاعرم
به تنم زار می زند
خیلی وقت است نپوشیده امش
پوست کارگری ام هم پاره شده
پوست های زیادی دارم
پوستین های زیادی
چند دست پوست بره دارم
آنها را با دست خودم کنده ام
چقدر پوست گرگ
پوست گرگی هایم از همه شیک ترند
در طرح ها و رنگ های مختلف
خاکستری اش حرف ندارد
خیلی به من می آید
مخصوص قرارهای عاشقانه است
مال وقتی که به دیدار تو می آیم
در این پوست نمی گنجم