قول شرف (وقتی بچه بودیم اینجور می گفتیم) می دم دیگه با هیچ احمقی بحث نکنم تا مثل تمام امروز حالم خراب نشه ...اومدم اینجا نوشتم تا یادم نره و یهو بدقولی نکنم...مسلمه که هرکسی که با اینهمه امکانات ،از ماهواره و اینترنت گرفته تا آگاهی مردم هنوزم مسائل به این سادگی رو نمی فهمه یا احمقه یا (مث مژگان)سرشو کرده زیر برف.
امشب آقای بابا گفت که اونم دیگه دلش می خواد از اینجا بره و اینکه اشتباه کردیم زودتر فکرشو نکردیم...راس می گفت...در هر صورت دیگه دیر شده...وفک میکنم تو این نرفتن بیشتر من مقصر بودم... :(
امشب آقای بابا گفت که اونم دیگه دلش می خواد از اینجا بره و اینکه اشتباه کردیم زودتر فکرشو نکردیم...راس می گفت...در هر صورت دیگه دیر شده...وفک میکنم تو این نرفتن بیشتر من مقصر بودم... :(
۲ نظر:
سلام. چه قدر بده و حیفه که همه با هم به نتیجه نمی رسیم کاش آقای بابای شما زودتر به نتیجه می رسید اونوقت خیلی های دیگه هم از این جهنم زودتر خلاصی پیدا می کردند (از جمله من)اینجا فقط برای اونایی خوبه که به قولت سرشون رو زیر برف کردن و بیشترشون آگاهانه البته
سلام !
برای تو،خوبیش اینه که هنوز دیر نیست...
ارسال یک نظر