۱۳۹۱ خرداد ۱۸, پنجشنبه

گوگوش

http://www.iransong.com/g.htm?id=4395
....نگو بزرگ شدم نگو که تلخه
نگو گریه دیگه به من نمیاد
بیا منو ببر نوازشم کن
دلم آغوش بی دغدغه می خواد
تو این بستر پاییزی مسموم
که هر چی نفس سبزه بریده
نمی دونه کسی چه سخته موندن
مث برگ روی شاخه تکیده...
****
یه تنهایی ، یه خلوت، یه سایه بون ، یه نیمکت
میخوام تنهای تنها، باشم دور از جماعت
نفس هام در هوای یه صبح نازنینه
برام تنها صدای طبیعت دلنشینه
می خوام دور از هیاهو دیگه تنها بمونم
می خوام اینجا برای دل خودم بخونم
****






گوگوش خانوم!حیف شدی!کاش نمی رفتی اصلا".
(دیروز یکی از دانشجوای 2-3ترم پیش رو دیدم .یه هو با یه حالت شگفت زده ای گفت:وای چه قدر شکسته شدید؟!چیکار کردید با خودتون!....حالم جا نمیاد از اونموقع....فک کنم دارم تلافیشو سر گوگوش در میارم)

هیچ نظری موجود نیست: