۱۳۹۴ اسفند ۲۱, جمعه

مژگان۲

"ليلي" خیلی خونگرم به نظر نمی رسید و همین برای محکم بودن عامل خوبیه.  ضمنا منظور من از افتادن الزاما خطر نبود... شاید حتی بشه گفت خطر برای پسرا تو جامعه ی ما بیشتره...  اما دخترا یه جوری شکننده ان، دخترا را من تو سه دسته می بینم یه دسته اونایی هستن که کاملا منعطف هستن و هیچ مرز و حریمی برای خودشون قائل نیستن  از نگاه دین  یا اخلاق یا تعصب یا تحجر یا هر چی که بشه اسمشو گذاشت... اینا خیلی راحت می افتن چون انتظارات محیط پیرامون تا بی نهایت از هر طرف می تونه ببردشون... دسته ی دوم اونایی هستن که برای خودشون مرز یا حریم قائلن ...باز  از نگاه دین  یا اخلاق یا تعصب یا تحجر یا هر چی که بشه اسمشو گذاشت... و این مرزها باعث می شه خیلی جاها نتونن با جماعت پیرامون همراه بشن و یا نتونن انتظارات محیطشون را براورده کنن که یا گوشه گیر می شن یا کنارشون می زنن یا اونقدر خوردشون می کنن و تحقیرشون می کنن که تن به شکستن مرزها و افتادن می دن.... و دسته ی سوم  اونایی هستن که برای خودشون مرز یا حریم قائلن باز هم از نگاه دین  یا اخلاق یا تعصب یا تحجر یا هر چی که بشه اسمشو گذاشت... اینا به غلط یا درست ، احمقانه یا عاقلانه، آگاهانه یا جاهلانه... روی حریمها و مرزهاشون مصر هستند و دوست دارن با همون  حریمها به سمت هدفشون حرکت کنن که معمولا مجبور به مبارزه یا مقاومت هستن چون خیلی جاها تحریم می شن خیلی جاها مورد بی توجهی قرار می گیرن ،خیلی جاها مورد تمسخر و تحقیر قرار می گیرن و... و باید بتونن یه سر گردن از همه بلند تر باشن و غول باشن تا درست راه برن و نیفتن و زمین نخورن و زمینشون نزنن... و شاید ته کار  هر سه در جایگاهی قرار بگیرن که به راحتی حتی نشه تشخیص داد از کدوم دسته هستن فقط  یکی  بی درد سر باموجی رسیده که خیلی ها توش غرق شدن، دیگری با همون موج رسیده اما خورد شده و دیگه خودش نیست... ولی سومی به سختی پارو زده و برای خودش یه غوله....

(از مژگان با یه تغییر اسم کوچیک)