۱۳۹۱ دی ۲۰, چهارشنبه

من و باهار

حالا که اون مکالماتو نوشتم باید اینا رم اضافه کنم:
مشکلات زیادی برای اون تو زندگی پیش اومده و اون از پس همه شون براومده؛مشکلات من کمتر بوده و هیچوقت حتی یکیشونم حل نکرده ام وفقط براشون غصه خوردم.
اون به همه کمک می کنه.نسبت به هیچکدوم از اطرافیانش بی تفاوت نیست.بهترین دوست،بهترین خویشاوند.همه رو هم عاشقانه دوست داره...من نه.
پر از احساس مسئولیته من حتی نسبت به بچه هام همچین احساس مسئولیتی ندارم
پرتلاشه .من تنبل
در برخورد با آدمای غریبه، آروم و متواضع وصمیمیه ؛من خشن و عصبی...


البته خودمو محکوم نمیکنم.خودمو دوست دارم.فقط دلم برای آدمایی که نباید بهم نزدیک میشدن و شدن میسوزه در حدی که براشون کریه کنم.

هیچ نظری موجود نیست: