۱۳۹۳ تیر ۳۰, دوشنبه

335

جر و بحث من وسایه ،زیر سایه یک پست اون که از بافت وحشتناکی گفته بود که وقت طلوع روی پشت بام خونه اش شوکه اش کرده بود(من واقعا"همینقدرمدل باب اسفنجی  اغراق آمیز راجع بهشون "خوب" فکر میکنم وگرنه همه میدونن دومیا چه اشتباهات بزرگی مرتکب شدن):
بیتا:حتی یزدم؟!فکر میکردم فقط نصیب ماست اینبافت های متراکمی که دیوار شده ان جلو نور.
میشه کاری کرد؟یه رضاخان می خواد این اوضاع.

سایه:تو بافت قدیمو دیدی بیتا جان....از صبح افسردگی گرفتم ...رضاخان و اسکندر و همه تفکرات بولدوزری با دلهای غمگینشون هرچی داشتن رو کردن نوبت دلهای مسیحایی و جانهای سازنده س

بیتا:یه بار دیگه ام سر این رضا جان طفلکیم چونه زدم باهات.منصف باش سایه جان!من نمی دونم داستان هایی که از جنایاتش میگن چه قدرش راسته.من فقط می دونم اگه اون نبود ما هنوز همونی بودیم که بودیم.فقط میشه سرعتش رو از جهت اون همه آبادی و خدمت در عرض یه مدت کوتاه با بولدوزر مقایسه کرد.دورهء پهلوی سازندگی کم نداشت اما الآن نزدیک 40 ساله که دل! و جان! دست به کارن که مملکتی که اونا اونجور شاد میساختن رو اینجور افسرده کنن

سایه:بيتا جان نظر من رو راجع به اين چل سال ميدوني كه ...نفي چيزي ديگر چيز را اثبات نميكند... من از مدرن سازي غير بومي معماري كه بافتهامون را به صليب كشيد ميگويم و گرنه قبول دارم كه رضا جانت از برخي جهات مورد ستم رقبا قرار گرفته و شخصا تا همين اواخر از خيلي از جنبه هاي مثبتش غافل بودم و ناغافل شدم الآن!!

بیتا:هنر در حرکته.نمیشد اون معماری همچنان ادامه پیدا کنه و نمیشه گفت اون روند ،روند اشتباهی بود.رضا خان کارهای ماندگار و بسیار عالی در زمینهء معماری از خودش به جا گذاشته و معماریی که اون بنیاد گذاشت هم استوار و محکم و علمی بود هم زیبا .با وجود تغییراتی که در جامعه به وجود آورده بود بایدم تو معماری تغییر ایجاد می کرد.وقتی خوب به کارایی که کرده نگاه می کنم ،فک میکگنم اون علاوه بر وطن پرست یه نابغه بوده.اگه یه کم در مورد سیر تاریخ هنر در ایران و جهان پرس و جو کنی میبینی که ایران متاسفانه فاقد شخصیت هایی بوده که شهامت تغییر و دگرگونی تو مسیرهایی رو که هنر طی می کرده داشتیم.رضا خان همچین جسارتی داشت.
دوم اینکه اتفاقا" مقایسه دورهءپهلوی با قبل و بعد خودش میتونه اثبات کنه که دوران خوبی بوده چون قرار نیست هیچ حکومتی بدون اشتباه باشه .
***
حداقل هنوز چنارهایی که دوطرف خیابونا کاشته بود زنده ان.ما که اینجا داریم.تو ایلامم چنارهای عصر پهلوی هستن هنوز...من که هر وقت رو پشت بوم برم و ببینم خورشید از پشت دیوارای بلند و زشت بیرون می آد دلتنگشون میشم که ما رو از فرش به عرش بردن ولی...

هیچ نظری موجود نیست: