۱۳۹۴ دی ۱۷, پنجشنبه

مژگان ۱

داشتم فکر می کردم پوست گرگ هیچوقت وسیله ی استتار نبوده... چون گرگ درنده است و لی پوست میش وسیله ی استتار بوده چون بی آزاره...
حالا بماند گرگایی که در پوست خودشون ظاهر می شن خیلی ام خوبن...
نامرد اون گرگایی هستن که می رن تو پوست میش و بره می درن...
ولی مثلا می شه گفت میش بده؟ بیچاره میش... اول گرگا پوستشو کندن و تن کردن ... و بعدم بره ها برای همیشه ازش ترسیدن...
یعنی میش مقصره؟ یعنی اگه میش نبود دنیا قشنگ تر می شد؟ خب اونوقت گرگای نامرد می رفتن تو پوست یه موجود بی آزار دیگه... اگه اونم نبود چی؟ اونوقت دیگه خوب بود؟ نه ... خب بازم گرگا یه خوب دیگه رو پوست می کندن... اگه همه ی خوبا نبودن چی؟ اونوقت خوب بود؟ ... مثلا همه می شدن گرگ.... شاید اونوقتم خوب نبود... چون یه عده می شدن گرگای مرد و یه عده نامرد... و دوباره همون آش و همون کاسه....
می دونی می خوام چی بگم؟ می خوام بگم دین چون خوبه می رن تو پوستش و می درن .... اگه بد بود... اگه گرگ صفت بود.. که کسی تو پوستش نمی رفت... کسی سوء استفاده نمی کرد... و می خوام بگم که چون یه عده ی همیشه اهل سوءاستفاده بودند و هستند و خواهند بود نمی شه کنارش گذاشت... چون می رن سراغ یه پوست خوب دیگه و اونوقت اون را هم باید کنار گذاشت و...و....و...و... و فقط گرگها می مونن....با پایانی که جز دریدن نیست....

۲ نظر:

Bita گفت...

خیلی گشتم ولی نفهمیدم عکسشو داری برام بفرستی مال کدوم پست بوده

مژگان گفت...

سلام. جستجوی وبلاگت انگار درست کار نمی کنه. شایدم من بلد نیستم ولی هر کلمه ای که از اون پست به نظرم می رسید یادمه جستجو کردم ولی پیدا نشد... فکر می کنم آقای بابا ازت خواسته بود با سنگای شاید رنگی تکه شده روی دیوار پارکینگ و یا شاید راه پله نقاشی کنی و انگار تو داشتی طرحی را که تو ذهنت بود پیاده می کردی یا طرحی را که پیاده کرده بودی می چسبوندی...ببخشید اینقدر ناقص خوندم... چون فقط مشتاق دیدن اون طرح بودم بقیه ی موارد یادم رفت...