۱۳۸۹ دی ۵, یکشنبه

6

......
كنون برابر تو ايستاده ام

يگانه بانوى من، ای سياهپوش، ای غمين!

كه مژده آرمت

بهار زير و رو كننده مى رسد

نگاه كن ببين!
«سیاوش کسرایی»


ومی دونم که همیشه این تویی که تازه ترین وخوشبوترین گلها رو می آری(مرسی) و همیشه منم که گلها رو نگه می دارم تا خشک بشن(ببخش)...
با اینهمه؛من هر روز وهر روز و هر روز منتظر بهارم وتو هر روز وهر روز و هر روز بهم میگی نباید منتظر باشم وبه همین باغچهءخشکیده از سرما دلخوش باشم!


ای بهار، ای ميهمان دير آينده...

هیچ نظری موجود نیست: