۱۳۹۱ تیر ۲۴, شنبه

چشم انداز -دخانیات

یه خیابون اینجا هست که یه تپه رو دور میزنه.یه سمت این خیابون، همیشه یه چشم انداز زیبا داره... از یک طرفِ تپه،شهر و اون دورها دشتهای سبز سبز سبز و روستاهای توی دشت ؛واز طرف دیگهء تپه،جنگلای  سبز وچند خیابون وتعدادکمی ساختمون...خونه های نسبتا"قشنگی ام توخیابون ساخته شده .بیشتر همون جایی که پر از چنارای کهنسال پهلویه.خیلی خیابون قشنگیه چون ازش،همه چی از دور دیده میشه که قاطی ام شده با طبیعتِ هنوز داغون نشده.
از خود خیابون جالبتر اسم خیابونه:"چشم انداز".نمی دونم کی این اسمو براش گذاشته.باید یه کم پرس وجو کنم بعد نا.
من اما امیدوارنیستم تا سی چهل سال دیگه و شاید کمتر دیگه این اسم اینهمه با مسمی باشه.برا همین اینا رو نوشتم وحتما"هر وقت فرصت کنم چند تا عکسم ازش میگیرم میگذارم همینجا.

امروز،24تیر،آبان رو می برم کلاس .نه و نیم صبحه.هوا وزمین وزمان از بارون دیشب وابر امروز مرطوب و خنک و با طراوتن.سبزا تازه وخوش رنگ شدن.هوا شمالی و عالیه.از مسیر چشم انداز می ریم.آبان رو پیاده می کنم که بره تو یکی از اون قوطی کبریتا.نگاهش می کنم تا بره اون ور خیابون.بعد انقدر منتظر میشم تا اون راهرو رو تموم کنه و دکمه آسانسور انتهای راهرو رو بزنه و دعا می کنم کسی تو آسانسور نباشه....نیست.میره تو و در بسته میشه ...راه برگشت از خیابون "دخانیاته"با آپارتمانهای زشت و بدترکیب دو طرفش....فکر میکنم تا چند سال دیگه نفس آدم تو این خیابون بند بیاد و...
نمیذاره این نانا...میخواد تصاحب کنه کامپیوترو...


پی نوشت:می خواستم بنویسم شاید تا سی چهل سال دیگه این اسم خیلی برازنده اش باشه...

هیچ نظری موجود نیست: