۱۳۹۲ مرداد ۵, شنبه

چرخ های خیاطی

خیاطی می کنم.با چرخ و تکه پارچه ها...لباس نه.دستگیرهء آشپز خونه ان شاید...با طرح هایی ازخورشید،آسمون،زمین....خیاطی آرامش بخشه...و منو یاد مامان میندازه ومامان جان....مامان جان چرخ جالبی داشت.یه چرخ سیاه که روی یه میز قهوه ای چوبی سوار بود.یه میز بلند. روی صندلی مینشست و پاهاشو میگذاشت روی صفحهءفلزی پایین چرخ.اون صفحه حول یه محور که از وسطش میگذشت حرکت دورانی کوتاهی به شکل رفت و برگشت می کرد که باحرکت پا انجام میشدوهمزمان سوزن بالا و پایین میشد....قوی به نظر میرسیدوقطعاتش خیلی قشنگ بودن.شبیه یه مرد بود...
چرخ مامان،اما میز بلند نداشت.شاید اصلا" میز نداشت...یادم نیست...فک کنم نشد اونقدری که "باید" ببینمش که با اون چرخ کار میکنه...برقی بود و سفید وظریف وزیاد قوی بنظر نمیرسید...اما خیلی کارا بلد بود.شبیه یه زن بود...
دوست داشتم یه چرخ از اونی که مامان جان داشت ،داشتم؛اما چرخ من بیشترشکل چرخ مامانه. یه میز بلند براش خریده ام .یه میز که هیچ شباهتی به اون میز قهوه ای نداره...

                                             


هیچ نظری موجود نیست: