۱۳۹۲ مرداد ۲۷, یکشنبه

179

دلم می خواست صدها اسباب و اثاث توی هر فضایی جوری جاسازی شده بودن که وقتی وارد می شدی فقط پنج شش تاشو می دیدی نه اینکه همه شون در آن واحد جلو چشت باشن ... شیشه ها برق میزدن...کوه ظرفای نشسته  توی سینک دیده نمیشد...کف انقدر براق بود که تصویر وسایلو میشد توش دید...نمیشدهیچ لکه ای  رو وسایل پیدا کرد...اثری از گرد و غبار روی سطوح نبود...روزی دو وعده غذا می پختم ...کفشامون واکس خورده بودن...عنکبوت و مورچه ای وجود نداشت...
افسوس اینا همه خیالاتن...کاش حداقل تحمل یه خدمتکار که این کارا رو بکنه اینهمه سخت نبود...
چطور بعضیا اینقدر خوب همهء اینکارا رو با هم انجام میدن...؟!چطور بعضیا با خدمتکارا میسازن؟!
(نوشته شده در روزی که اتاق "نانا" موسوم به "انباری" رو مرتب و گردگیری کردم ... نه ناهار داشتیم،" نه شام ونه صبونه" شم که طبق معمول بود)

هیچ نظری موجود نیست: