۱۳۹۲ مرداد ۱۵, سه‌شنبه

Father and Daughter




شاید اگه اون گوشهء دور، نزدیکای یه مرز زندگی نمی کردیم یا اگه ااز دنیا خبر بیشتری داشتیم یا اگه با زمان جلو رفته بودیم،شاید اگه انقلاب یا جنگ همه چی رو زیر و رو نمی کردوزندگیمونو اینهمه تغییر نمی داد، یه انیماتور (اگه معنیش انیمیشن ساز باشه منظورم رو درست نوشته ام)میشدم؛به همون اندازه که ممکن بود یه ژیمناست خوب بشم یا حتی یه بالرین...
     اون وقت منم حتما" پدر و دختر رو ساخته بودم و شبیه همین پدر و دخترِ michael dudok ،با همچین فضاهایی اونقدروسیع که تا دور دورا رو ببینی و با همچین رنگایی ،اونقدر دور که یکرنگ شده باشن...
    قصه انیمیشن منم ،قصهءیه دختر بچه بودویه مرد بزرگ...و پر بود از طنین صدای یه موسیقی مطمئن وشاد...تا آخر.
   
حالا اما آخرِانیمیشن ساخته نشدهء خیالی من، یه جور دیگه تموم میشه...مگر اینکه نخوام مث رسول اف پنجاه و یکی، واقعیت رو فیلم بسازم...

 

هیچ نظری موجود نیست: