۱۳۹۲ اسفند ۲۶, دوشنبه

آپارات این هفته ، جایی که دل من می تپدِ خزر فاطمی بود.
یاد کتاب های خالد حسینی افتادم.یاد مهران افتادم...یاد جای زخم افتادم...یاد وقتی که پام شکسته بود...یه جایی تو همین پلاس بود یا گوگل باز که یکنفر برام نوشت اون استخون دیگه هیچوقت خوب نمیشه...دردش همیشه باهاته...یاد مریم دختر ماری خانم افتادم که تو آتیش سوزیای زمان انقلاب با باباش سوخته بودن...

پ.ن:چقدر بد می نویسم.بعد از مدتی که نوشته هامو می خونم ،خودمم نمیفهمم ینی چی؟
فک کنم دلم خواسته بود جای خزر بودم که وقتی بعد بیست سال برمی گشتم ،چیزی برای دیدن و حس کردن گذشته ها مونده بود.فک کنم دلم خواسته بود مریمِ منم مث ماریِ اون زنده بود...

هیچ نظری موجود نیست: