۱۳۹۳ فروردین ۲۱, پنجشنبه


بعضی ارتباطات فامیلی(نسبی و سببی) تو این کشور چسبوندن آدما به همدیگه اس...
نه نمیشه گفت ایجاد ارتباط.باید گفت چسبوندن.مث زگیل...چون زورَکیه...ارتباط باید این امکان رو بده که هر وقت خواستی ادامه اش ندی...
داشتم از این ارتباط زورکی خفه می شدم.واسه همین گفتم نمی خوامش دیگه.یه زلزله اتفاق افتاد و هنوز از لرزشش دارم می لرزم.اما مث درد یه جراحیِ کوچیکه...بعدش خوبه...منتظرم که خوبِ خوب شم...منتظرم که پانسمانو باز کنم و اون زگیل دیگه نباشه...
***
اصلا" نمی دونم کارم درست بوده یا نه،ارزش اینهمه سختی رو داشته یا نه،زیادی خودخواهانه بوده یا زیادی صادقانه یا...هنوز مث همیشه مردّدم .....اما با همهء اینا هیچی اینهمه نمی تونست خوب باشه که اون کاری رو که "اراده کرده بودم" رو انجام دادم...چون می دونم که تو این مورد چقدر ضعیفم...


هیچ نظری موجود نیست: