۱۳۹۳ خرداد ۵, دوشنبه

326

بعضی چیا رو نمیشه به بعضیا حالی کرد. چون اون بعضیا تجربه اش نکردن نمی توننم بفهمنش.مثلا" وقتی اون بعضیا میگن چرا موسوی اون وقتا اعتراض نکرد به اعداما؟ هیچ جوری نمیشه بهشون با حرف اینو فهموند که فضای اون روزا چه جوری بوده.حتی اگه تو اون زمون زندگی کرده باشن اما  مثلا" خونوادهء ی یه مجاهد بودن،بازم نمی فهمن.
       حالا مث اینه که خیلیا یقهء مسیح و فاطمه شمس رو می گیرن و میگن شما چرا تو ایران اون جوری و حالا اینجوری و...
برای من درک این روند مث آب خوردنه.آسونِ آسونِ آسون.مثلا" اون دختره با اون عکساش میگه تو چرا تو ایران اون همه حجاب داشتی.خب تو چه میدونی بزرگ شدن تو یه خونوادهء اونقدر مذهبی ینی چی.اصلا" تربیت مذهبی ینی چی؟هیچ صدایی جز صدای رادیو تلویزیون نشنیدن هیچ نظری غیر از اونچه تو کتابای درسی اومده ندونستن ینی چی؟تو چه می دونی بزرگ شدن زیر نفوذ یک اجتماع هماهنگ ،یکصدا وبزرگ وبی سوال ینی چی؟
***
     همه اشم اصولی و درسته.هیچیشم الکی و هوسی و حتی تظاهر و تزویر نبوده...نمیفهمن...نمی فهمن و هیچ کاریشم نمیشه کرد.چرا نمیفهمن چون تجربه اش نکردن.همین
      من فقط در توضیحش می تونم بگم آدمایی که به تغییرات این آدما گیر می دن اینو نمی فهمن که میشه یه آدم بر اساس اونچه که فکر میکنه درسته واسه خودش تصمیم بگیره.اونا این کارو هیچوقت نکرده ان.در بهترین حالت  چون موقعیتشو نداشته ان.در حالت عادی چون مغزشون هنوز راحت فکر نمی کنه...راحت ، آزاد ، فارغ...
***
سوم راهنمایی بودیم.قدمون بلندتر از بقیه بود.من و "ط" و "فرانک"(گمونم اسمش همین بود) .مرتب بهمون میگفتن بده که بی چادریم .اونم با این قدای درازمون.ما نمی خواستیم.متنفر بودیم از چادر.نمی فهمیدیمش.نمی خواستیمش.فرانک سرش کرد انگار.گف راس میگن.من و "ط" نه.وقتی رفتیم دبیرستان گفتن اجباریه.چهار سال تمام ،چادر مث یه ...نمیدونم بگم چی .بعد از اونم ،مقنعه همون حس رو می داد بهم.
والآن فک می کنم کاش خونواده ام یا از اون خونواده های آزاد و بی قید و بند بودن یا از اون مذهبیا که حالی میکنن به دختراشون که جنس یک "مرد" (همون تعریف رساله ای) رو حالی میکنن به دختراشون؛والبته  اونجور که  دختره خوشش بیاد!!!والله چی بگم خو؟!لابد خوشش میآد ...
      هر چی به اون وقتا-نوجوونی-فک میکنم یادم نمیاد تو ذهنم چی می گذشت .شاید اینکه  فک نمی کردم زن ها یه موجوداتین که جذابن و اینا. .اتفاقا" اون وختا مردا بنظرم خیلی بهتر بودن. زنا زشت و بدترکیب بودن.از شدت خنگیا .خوب بود یابد نمیدونم اما همین لابد حجابو واسم نفهمیدنی میکرد.

۱ نظر:

Gregor Roquentin گفت...

دقیقا همین طوره. اکثرا این جور آدم‌هایی که تغییرهای رادیکال رو درک نمی‌کنن کسایی هستند که تو زندگیشون شک به اصولشون رو تجربه نکردن و در واقع شخصیت خود ساخته‌ای ندارن، همون چیزی هستن که پدر و مادرشون و محیط اطرافشون تربیت کرده.
هیچ وقت نمی‌فهمن که شکستن و از نو ساختن شخصیت چه کار دردناک و سختیه.