۱۳۹۳ آبان ۲۸, چهارشنبه

هوای ابری ،توی اون خونه مثل مزه ی بیماری  بود...این روزا هوای ابری ولی پر از لذت سلامتیه...اصلا بگو درختهای پاییزی چرا اینهمه شادن!؟مگه خواب به این طول و عرض یا سرمای فرداشون شادی داره؟جشن داره؟.عین یه مهمونیه(البته غیر ازشبا ؛دیدن درختای پاییزی تو تاریکی جنگل ترسناکه) ...اصلنِ اصلنِ اصلا" فکر نمی کردم پاییز اینجا اینهمه معرکه باشه...
امشب در رو که باز کردم بیرون روبروم رو یه دیواره سفید سایه ی خودمو دیدم...اولش ترسیدم که به جای رنگ شب همیشه ،یه شبح جلوم حرکت کرد اما اون دیوار سفید مه غلیظی بود که روی جنگلو پوشونده بود...سایه ی خودتونو رو مه ببینید بالاخره یه وقتی...باید تجربه اش کنید.
***
پیلاتس جالب بود...خیییلی...

هیچ نظری موجود نیست: