۱۳۹۴ خرداد ۲۹, جمعه

404

امروز حالم خوب نبود...خیلی وقته که نیست...بابت آدمای دور و برمون...دیروز سر کلاس ورزش دعوام شد اصلا...
لابد خنده داره اینو بگم اما امروز با همه ی وجودم می فهمیدم که چرا صادق هدایت خودکشی کرد...بعد وسط اون حال بد که دلم خواسته بود بنویسمش (شاید یه وقتی نوشتم) نمی دونم چرا رفتم در وبلاگ خرسو باز کردم...هنوزم عجیبه...و خرس مستقیم با من حرف زده بود.حرفایی بود که یکی باید با من می زد:
https://khers69.wordpress.com/2015/06/09/delijan/

دلم می خواد همه بخوننش.ینی همه ی کسانی که در دلیجان خرس هستند....
****
(همه اش یاد اون قسمت فیلم ویل هانتینگ می افتم که اون ملا لغتیه رو دعوا میکردن.من همونم.لابد اشتباه می کنم.هیچکس جز لیلی نگفت من درستم.همه ،همه،همه طبق معمول میگن من اشتباهم.)
اون نوشته بود:
خدا کیست؟چیست؟کجاست؟.......و تهش هم یه سهراب سپهری نوشته بود
من فقط نوشتم نود و نه درصد این شعر سهراب نیست.اونم که یه خانم معلم بود که عادت داشت خودش به بقیه بگه اشتباه میکنن...

۱ نظر:

Bita گفت...

"دلیجان" رو برای یه دوست(امیدوارم اجازه داشته باشم)قدیمی فرستادم و نظرشو خواستم .برام اینو نوشته بود:
...بعد هم نظرم این است که جزو شطحیات مدرنی بود که ابتدا مرا بشدت جلب کرد اما در انتها بهمان شدت پسم زد. راستش نوعی تفرعن هم حس کردم در قلم خرس که هدفی جز "ببین چقدر خوب می توانم مفاهیم پسامدرن را در پیش پا افتاده ترین کانتکست منتقل کنم" نداشته است. چون اگر هم سوژه و مفهوم الیناسیون خوب انتخاب شده باشد؛ لوکیشن بشدت بی سلیقه و تابلو برگزیده شده است. آنجایی که در چند جای متن به موسیقی و رقص و بوی بد اندام های مهمان ها گیر داده شده است. سؤال بی پاسخ این است که خرس چرا به این مهمانی رفته. زیرا رفتار و فضای مهمانی اصیل تر از رفتار انفرادی و روشنفکرانۀ خرس است بطور قطع. "این منم طاووس علیین شده" نمایی خرس در بین دوستانی که همه در حال حال هستند فاز منفی می دهد که جدیش نگیرد مخاطب! ...