۱۳۹۴ دی ۴, جمعه

422

اینهمه سال نتونسته ام با لیلی یه رابطه ی درست تعریف کنم.من حتی به نقش مادری نزدیک هم نشدم و اون ...اون با سکوتش همیشه اسباب یه ترس دائمی برام شده.
حالا فک میکنم علیرغم اینکه من و آقای پدر رو دوست داره ،خيييلي،حتی شاید بعنوان پدر و مادری که خوبم هستن،هنوز فاصله اش زیاده و هنوز ساکته.
این یکی از چيزاييه که حتی حتی حتی برای کسی مث من سخته.
سلام استاد
خوبين؟بالاخره موفق به دیدار آشنايانتون شدين؟يادتونه براشون چه قدر دلتنگ بوديد؟خانومتون عصبانی میشدن و با شکایت می کردن که مي شينيد فيلماشون رو میبینید و همینطور گریه ميکنيد؟
خواستم بگم منم مث شما هستم.از دسته ی شما ،که ميگفتيد خوب نیستید . از همون ها که تو کتشون نميره این تفاوت نسل رو...میخوام که اون تو دانشگاه تغییر نکنه.

هیچ نظری موجود نیست: