۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

5

بچه های نسرین ستوده..همین یکی بسه.همین یک داغ بسه برای همه عمر باقیمونده.بابا !میدونم که اسمشم نشنیدی...
نمی تونم اسم بقیه رو برات بنویسم.....دارم تمرین می کنم اینهمه بیخودی گریه نکنم.

****

        بابا!گفته بودی «سابقه نداشته تو این فصل تا این زمان بارون نباره.بی سابقه اس .»

وسابقه داره شبی به این تاریکی،تا این زمان به صبح نرسه؟

تو گفته بودی خدا وقتی باهات دوست باشه هر چی بخوای همون میشه .عمو گفته بود یه چوبم همین کارو میکنه اگه باورش کنی ومن ،عمو رو بهتر فهمیده بودم.گفته بودم با خودم که این قدرت خودمونه که هر کاری رو بتونیم به آخر برسونیم.حالا دیگه خیلی ترسیده ام.اگه تو هنوز همونو میگی و با خدا دوستی ازش قبل از بارون "صبح "بخواه.بگو اینهمه بندو باز کنه از پای"صبح".بگو ما نتونستیم...

        طاهره داغدار خواهر وبرادرش بودو من برای دلداریشم نرفتم .کاش منو می بخشید.شاید اونوقت داغدار اینهمه خواهر و برادر نمیشدم.حتی نمی تونم اسمشونو بیارم.از باز کردن هر کاغذی که اسمشون روی اون نوشته باشه می ترسم.

تو می گفتی اونا خانوادهءشاد و خوشبختی بوده ان ولی این قضیه همهءخوشی هاشونو به هم ریخت.اونا داغدار شدن.من نمی فهمیدم داغ یعنی چی؟حالا می فهمم وقتی طاهره خبر مرگ برادرش رو شنید از تلویزیون اون شب...

****

۵ نظر:

مهتا گفت...

حتما صبح میشه عزیز.. امید همیشه کارساز هست ..

ناشناس گفت...

سلام. کدوم طاهره؟ داشتم متن قشنگتو می خوندم که دلم ریخت... هرچند هر مرگی دل آدمو می ریزه فرقی نمی کنه عزیز کدوم طاهره باشه...

ناشناس گفت...

ستوده فامیل مامانه؟ یه بخشی از طائفه ی ما هم قدیما فامیلشونو تغییر دادن گذاشتن ستوده...مامان از خوانین بودن؟

Bita گفت...

ینی نسرین ستوده رم نمی شناسی؟!
یه وکیله که داره می جنگه.
داستانش حتما تو اینتر نت هست
برو پیدا کن بخون. خوبه

مژگان گفت...

باشه. پیدا می کنم.