۱۳۹۱ آذر ۲۲, چهارشنبه

مهران2


تمام افسانه ها قواعد خودشان را دارندوشاید تفاوت یک افسانه با افسانه ی دیگر در همین قواعدشان باشد.لازم نیست این قواعد را بفهمیم فقط باید به آن ها عمل کنیم وگرنه قول و قرارها عملی نمی شوند.
وقتی کسی با کمک سحر وجادو به کشور رویایی فوق العاده زیبایی رفته باشد پس بایدشرایط را ،هرقدر غیر قابل درک،رعایت کند.....
....با این اوصاف نگو که طبیعت معجزه نیست و دنیا افسانه نیست....
....یا اصلا"در این بازی شرکت نمی کردی زیرا نمی توانستی قواعدش را بپذیری؟
...هدیه کردن زندگی به کودک تنها به معنای دادن بزرگترین هدیه ی دنیا به او نیست بلکه این معنای باورنکردنی را نیز دارد که این هدیه را دوباره از او می گیریم....
(پاره هایی از کتاب «دختر پرتقالی»نوشتهءjostein gaarder)

ممکنه یه قطعه تو زندگی ما بوده که از دست دادن و بدست نیاوردن هرگزش برامون یه جور مرگ به حساب میومده .اونوقت این کتاب رو بهتر می فهمیم.کتابی که ازمون میپرسه:آیا میخواستی اون قطعه هرگز نبود؟
تازگیا اینو به خودم گفته بودم کاش اون «قطعه» اصلا" تو پازل زندگی من نبود ....

هیچ نظری موجود نیست: